من همیشه فکر می کردم ایده خوب برای راه اندازی کسب وکار اینترنتی باید چیزعجیب و غریبی باشد. تا اینکه چند روز قبل با این نمونه آشنا شدم: پسری ساکن روستا، با یک ایده ساده و یک سایت بسیار معمولی ماهی چند میلیون تومان درآمد دارد!
ماجرا این است که یک نفر در تهران چاه فاضلاب منزلش دچار مشکل می شود. کسی را هم در آن حوالی نمی شناسد. سری به گوگل می زند و سرچ می کند: تخلیه چاه در منطقه X تهران (نمی دانم چرا به انبوه تبلیغاتی که روی در خانه اش چسبانده شده بود بی اعتماد بود)
اولین سایتی که گوگل پیشنهاد می دهد را باز می کند. یک سایت بسیار ساده و بلکه که تنها چیزی که جلب توجه می کند، یک شماره موبایل است ومتنی که نوشته برای حل مشکل خود با ما تماس بگیرید. چیزی شبیه این:
این فرد بلافاصله با او تماس می گیرد. جوانی آن طرف خط به او می گوید تا یک دقیقه دیگر شماره تماس کارگری که در آن منطقه ساکن است را برایش می فرستد.
شماره که به دستش میرسد با آن کارگر تماس می گیرد و او می آید و کارش را انجام می دهد. بعد از رفتن کارگر، همان جوان دوباره با صاحبخانه تماس می گیرد و می پرسد که آیا مشکلش حل شده؟ چقدر به کارگر پول داده و آیا راضی است یا نه؟
گوشی را که می گذارد، متوجه چیزی می شود:
این جوان با یک شماره موبایل معمولی تماس گرفته و طبق گفته های کارگر، دفتر کار هم ندارند. بلافاصله بعد از رفتن کارگر جوان دوباره تماس گرفته، این یعنی او می دانسته کارگر کی کارش تمام شده است و طبیعتاً بعد از خروج کارگر از منزل با جوان تماس گرفته است.
تماس دوم جوان با مشتری نشان می دهد که جوان می خواسته مطمئن شود که کارگر کارش را درست انجام داده و اینکه چقدر پول از مشتری گرفته تا کمیسیون را از کارگر بگیرد.
(این کارآگاه بازی ها کار من نبوده. داستان این جوان توسط آقای شعبانعلی در وبلاگش توضیح داده شده است)
هدف از گزارش دقیق آنچه گذشت این است که به شما عرض کنیم که:
این جوان نه دفتر و دستکی داشت و نه اصلاً ساکن تهران بود! بله او در یکی از روستاهای استانهای غربی کشور زندگی می کند. اما با فرصت طلبی توانسته مشکل ساکنین تهران را به خوبی درک کند: نیاز به چاه بازکنی.
اما مساله اینجاست که او ساکن تهران نیست و کسی را هم ندارد که برایش مشتری بیاورد. اینجاست که یک استراتژی ساده به ذهنش می رسد:
جذب مشتری از جستجوهای مردم تهران در گوگل. خوشبختانه او سئو را می فهمید. بنابراین با رعایت چند تکنیک سئو، توانسته سایت ساده خود را (که در واقع فقط حاوی یک شماره موبایل است) در نتایج گوگل بالا بیاورد.
پس مشتریان او افرادی هستند ساکن تهران، که نیاز به این نوع خدمات دارند. این افراد با جستجو در گوگل به سایت این جوان می رسند. حالا مشتری آماده است.
اما چطور باید خدمات را به این مشتریان ارایه کند؟
او یک راه ساده انتخاب می کند: تعدادی کارگر فنی که این کار را بلدند پیدا می کند و با آنها قرار می گذارد که به ازای هر مشتری که به آنها معرفی می کند درصدی از آنها بگیرد.
کارگرها از خدا خواسته این پیشنهاد را روی سر می گذارند. بنابراین هم مشتری آماده است و هم کارگر فنی.
فقط می ماند نحوه کنترل این کارگرها، تا نتوانند از زیر کمیسیون دادن شانه خالی کنند.
برای این کار جوان از کارگرها می خواهد بعد از اتمام کار با او تماس بگیرند و گرنه دیگر به آنها مشتری معرفی نمی کند.
بعد از تماس کارگرها با او، جوان دوباره با مشتری تماس می گیرد تا ببیند کارگر چقدر از مشتری پول گرفته. بعد از اطمینان از مبلغ گرفته شده از مشتری، از کارگر می خواهد در اولین فرصت درصدش را به کارتش واریز کند. تمام!
این کل فرآیند کسب وکار اینترنتی یک جوان است که خودش دست به سیاه و سفید نمی زند. درعوض، با فرصت سنجی درست، استراتژی مناسب برای مشتری یابی و بعد کنترل و هماهنگی با نیروهایش، در ماه چند میلیون تومان درآمد نصیبش می شود. ( عدد بخواهم بگویم، ماهی ۱۰ میلیون تومان)
قسمت دوم ماجرا مربوط به من و شماست
با اجزه شما، اول خودم را معرفی می کنم و بعد نتیجه ای که گرفتم را خدمتتان عرض می کنم.
بنده کارشناس ارشد تجارت الکترونیک هستم. چندین سال است پروژه های سئو انجام می دهم. در کسب و کارها و استارتاپ های اینترنتی مختلفی هم سابقه کار دارم، چه به عنوان برنامه نویس و چه بازاریاب دیجیتال.
اما با شنیدن داستان این جوان، متوجه شدم کسب وکار اینترنتی و هر نوع کسب و کاری را می شود جور دیگری هم دید:
- می شود متخصص بازاریابی اینترنتی و سئو و استارتاپ نباشی، اما یک کسب و کار موفق راه بیندازی.
- می شود در تهران و شهرهای بزرگ نباشی، اما کسب وکارت به اندازه ساکنین آنجا و بلکه بهتر از آنها موفق شود.
- می شود از میان بی نهایت ایده عجیب و غریب و فناوری های پیچیده، یک نیاز ساده را تشخیص داد و با پاسخ به آن پولدار شد.
- می توان به جای راه اندازی یک سایت حرفه ای با گرافیک و ظاهری خیره کننده که همه استانداردهای UI و UX در آن رعایت شده اما بدون مشتری، یک سایت تک صفحه ای ساده و «کار راه بنداز» درست کرد.
- می شود در عوض به کارگیری انواع و اقسام ترفندهای بازاریابی دیجیتال و فعالیت در شبکه های اجتماعی ریز و درشت، تنها با چند تکنیک سئو، کاری کرد که در هنگام جستجوی کاربران تو را ببینند و با دیدن یک شماره تلفن در آنجا کارشان راه بیفتد. مگر معنی بازاریابی جز این است که آنجایی باشی که مشتری هست؟
- می شود به جای طراحی سیستم های مدیریت فرآیند عجیب و غریب، با یک خط موبایل، همه کارهای لازم را انجام داد.
اجازه بدهید برای این مورد آخر، یک مثال زنده بزنم:
من زمانی برنامه نویس بودم و فکر می کردم باید برای هر فرآیندی نرم افزار نوشت. آخرین بار یکی دو سال قبل بود که یک ماه وقت گذاشتم و یک نرم افزار مدیریت اطلاعات برای آموزشگاه مان نوشتم.
که چه کار کند؟ اطلاعات کارآموزان و حساب و کتاب آنها را آنجا ذخیره کنیم و گزارش بگیریم. قبل از آن با اکسل کارمان را انجام می دادیم.
باورتان می شود حالا که هر دو راهکار (نرم افزار سفارشی شده و اکسل) را در کنار هم می گذاریم، می بینیم تفاوت چندانی ندارند؟
شاید بگویید نرم افزار را خوب طراحی نکردی. اما من می گویم مساله را خوب درک نکردم.
مساله چه بود؟ ثبت اطلاعات و تهیه گزارش ساده ای از آن اطلاعات.
مگر اکسل (یا اکسس) برای همین خلق نشده است؟
مشکل اینجاست که من در آن موقع، نگاهی–به قول امروزی ها- لاکچری به مساله داشتم. یک نرم افزار مخصوص، باکلاس تر از اکسل است. اسمش هم باکلاس است: سیستم مدیریت اطلاعات.
غافل از اینکه، به جای پرداختن به این کارهای تشریفاتی و لوکس، باید به جنبه های دیگر کارم می پرداختم. مگر اینکه صاحب شرکت اپل باشم و دغدغه مالی نداشته باشم. (البته حتی اپل هم دارد).
این دیدگاه من بود نسبت به کسب و کار، و حالا دارم سعی می کنم گاهی عینک تخصص را از روی چشمانم بردارم و خیلی ساده به اطرافم، به ایده ها، به کسب و کارم به فرآیندهایش نگاه کنم.
بدون عینک، پیچیدگی ها و جزئیات غیر ضروری دیده نمی شود و من می توانم ساده ترین روش ها را هم ببینم. اگر جواب داد، عالی است. اگر نه، عینک را دوباره به چشمم می زنم و این بار تخصصی تر به موضوع فکر می کنم.
قطعاً همه مسائل راه حل های ساده ای ندارند، اما همه مسائل به راه حل های پیچیده هم نیاز ندارند.
این نظرات من بود. حالا نوبت شما دوست عزیز است. لطفاً به این سوال فکر کنید:
به نظر شما همین حالا چه ایده هایی برای کسب وکار اینترنتی وجود دارد که می توان به سادگی انجام داد؟ بدون سرمایه، بدون سایت حرفه ای، و بدون نیاز به تخصص ویژه.
جواب های خود را در پایین همین نوشته، در بخش دیدگاه ها بنویسید.
از وقتی که می گذارید سپاسگزارم.


9 دیدگاه
محمد
جالب بود ممنون از مطلب باحالتون 🙂
نوذر صیفوری
ممنون آقا محمد 🙂
ناشناس
به نظرم بیشترین عاملی که میتونه باعث موفقیت در این زمینه بشه خلاقیت هست، یک ایده ی جدید!
کارشو
خیلی جالب بود ممنونم ازتون داستان شیرین و آموزنده ای بود
فیروزه
جالب بود. بعضی وقتها ساده ترین راه ها، بهترین هستند/ جایی خواندم که روزی در یک کارخانه تولید کیک و کلوچه، به مدیر کارخانه اطلاع میدن که بعضی از بسته بندی ها بدون کیک هستند./ یعنی خالی هستندو این باعث شده مشتریان نسبت به اونها بدبین بشوند.مدیرکارخانه برای اینکه این بسته ها رو پیدا کنند از کارکناش می خواد که راه حل ارایه بدن. راه های متفاوتی پیشنهاد می شه از جمله اینکه یک نفراستخدام بشه و تمام بسته های محتوی کیک رو بررسی کنه که بارمالی بالایی به علت استخدام یک کارگر جدید برای کارخانه داشت مورد موافقیت قرار نمی گیره. یکی از کارکنان پیشنهاد می ده که یه پنکه ساده در پایان خط تولید و مقابل نوار گردان قرار داده بشه تا در تمام ساعات بدون وقفه با کمک باد پاکتهای خالی رو کنار بزنه. این به عنوان بهترین و ساده ترین و کم هزینه ترین راه انتخاب میشه. همیشه پیچیده ترین بهترین نیست.
نوذر صیفوری
ممنون از نمونه جالبی که ذکر کردید
مسعودزندی
سلام بسیارباتواضع وعالی مطلب رارساندید سپاسگزارم
نوذر صیفوری
ممونم آقا مسعود
فاخر ایتالیا
اقای صیفوری سلام ،
من مقداری از مطالب سایت شما را مطالعه کردم و متوجه شدم که کار ارزنده ای انجام می دهید من هم چند سال سوابق مارکتینگ سنتی دارم و می خواهم به امید خدا با ایده های قبلی و جدید شما و راهنمایی های موثرتان از شروع سال جدید کار و کاسبی پر ثمری را آغاز کنم و کاملا نیازمند تجارب و مشاوره های ارزشمند شما هستم … لطفا فوری جواب مرا بدهید وخیلی ممنون و خوشحال می شوم اگر ملاقاتی حضوری داشته باشیم …
این روزهای تعطیل فرصت خوبی برای بررسی و مطالعات ایده های شماست منتظر ایمیل یا تماس شما هستم …
نام تبلیغاتی ام ….. فاخر ایتالیا
تماس